شهید رجایی

👆کلیپ فوق العاده زیبای پرتو امید درباره شهید رجایی👆
(کلیپ پرتو امید نویسنده و کارگردان : محمدحسین بزرگیان مشاورهنری کارگردان : علی سلطانیان با اجرای گروه بین المللی اسراء در مورد شهدا و جانبازان و شهیدان رجایی و باهنر)
محمدعلی رجایی
معروف به شهید رجایی (زاده ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ در قزوین - درگذشته ۸ شهریور ۱۳۶۰ در تهران) دومین نخستوزیر و رئیسجمهور جمهوری اسلامی ایران بود. وی در زمان ریاستجمهوری در حادثهٔ بمبگذاری ترور شد. محمدعلی رجایی دارای درجهٔ کارشناسی ریاضیات از دانش سرای عالی و کارشناسی ارشد آمار بوده و پیش از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، به دبیری ریاضیات اشتغال داشتهاست. پس از انقلاب در کابینه مهدی بازرگان وزیر آموزش و پرورش بود و با انتخاب ابوالحسن بنیصدر به عنوان رئیسجمهور، رجایی به عنوان نخستوزیر معرفی شد. وی از ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ تا ۸ شهریور همان سال، یعنی به مدت ۲۸ روز، رئیسجمهور منتخب مردم بود.
دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی که هم اکنون تنها دانشگاه کشور است که به تربیت دبیران فنی و حرفه ای اهتمام دارد، به افتخار وی نامگذاری شده.
آغاز زندگی
تولد و خانواده
محمدعلی رجایی ۲۵ خرداد ۱۳۱۲ در قزوین متولد شد. پدرش پیشهور بود و در بازار قزوین به کسب خرازی اشتغال داشت. ۴ سال پس از تولدش پدرش درگذشت و برادرش که ۱۰ سال بزرگتر از او بود بیرون از خانه کار میکرد و مادرش پنبه پاک میکرد و فندق و گردو و بادام میشکست تا هزینههای زندگی را تأمین کند.
مهاجرت به تهران
۱۳ ساله بود که کلاس ششم ابتدایی را تمام کرد و راهی تهران شد. برادرش از مدتی پیش به تهران نقل مکان کرده بود. ابتدا در بازار آهن فروشان مشغول به کار شد و به علت سنگینی کار چندی بعد به دستفروشی روی آورد. محمدعلی بعد از دستفروشی دوباره به بازار تهران برگشت و در چند حجره به شاگردی پرداخت.
نیروی هوایی
در سال ۱۳۳۰نیروی هوایی شاهنشاهی ایران جوانانی را که مدرک ششم ابتدایی داشتند با درجه گروهبانی استخدام میکرد. رجایی داوطلب خدمت در این نیرو شد. سه ماه از دوره آموزشی گروهبانی را گذرانده بود که گروه فدائیان اسلام را شناخت و در جلسات این گروه شرکت کرد و به پیشنهاد لطف اله میثمی و محمد علی لطفیان سرگزی همکاریاش با اعضای این گروه آغاز شد.او در کلاسهای شبانهای که وابسته به «مرکز تعلیمات جامعه اسلامی» با مدیریت عباس لطفیان سرگزی بود شرکت میکرد.
آموزگاری
رجایی پس از طی دوره آموزشی و دریافت درجه گروهبانی در کنار کار به تحصیل ادامه داد و در سال ۱۳۳۲ دیپلم گرفت. او چون در شهریور ماه دیپلم گرفته بود نمیتوانست در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کند. پس راهی بیجار شد و در دبیرستانی مشغول تدریس زبان انگلیسی شد. با تمام شدن سال تحصیلی، به تهران بازگشت و در دانشسرای عالی تربیت معلم به تحصیل پرداخت و سپس به دانشسرای عالی رفت. پس از ۲ سال، مدرک کارشناسی ریاضی گرفت و به استخدام آموزش و پرورش درآمد. ابتدا به ملایر رفت اما با رئیس آموزش و پرورش اختلاف پیدا کرد و بعد به خوانسار رفت و مشغول تدریس شد و یک سال را با موفقیت گذراند. سال تحصیلی که به پایان رسید رجایی به تهران برگشت و در دوره کارشناسی ارشد در رشته آمار مشغول به تحصیل شد و همزمان در مدرسه کمال تدریس کرد.
ازدواج
در سال ۱۳۴۱ با عاتقه صدیقی، دختر یکی از بستگانش ازدواج کرد.
فعالیتهای سیاسی
نهضت آزادی ایران
رجایی بعد از انتخاب به ریاست جمهوری طی سخنانی به سوابق سیاسی خود اشاره کرده و میگوید: «[در سال ۱۳۴۰] مهدی بازرگان در ماه رمضان ما را دعوت کرد به افطار و نهضت آزادی ایران را اعلام کرد که ما جزء نفرات اولی بودیم که در نهضت ثبت نام کردیم. سپس کمکم به عنوان عضو نهضت آزادی در دبیرستان کمال مشغول تدریس بودم.»
مجاهدین خلق
او دربارهٔ ارتباط با سازمان مجاهدین خلق ایران نیز میگوید: «با اکثر بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران از دوره دانشگاه و بعدها هم در جلسات مسجد هدایت که پای تفسیر آقای طالقانی بودیم آشنا شده بودم. در سال ۱۳۴۷ یک بار سعید محسن برای عضوگیری به من مراجعه کرد، ولی به علت اختلافاتی که در برداشتمان نسبت به مبارزه داشتیم من موافقت نکردم به عضویت این سازمان درآیم، منتهی شرعاً تعهد کرده بودم که تماس را به هیچکس نگویم.»
اردیبهشت ماه ۱۳۴۲ توسط ساواک بازداشت شد و پس از ۵۰ روز آزاد شد. در سال ۱۳۵۳ به دلیل ارتباط نزدیک با سازمان مجاهدین برای بار دوم بازداشت شد و به زندان منتقل شد. به گفته خودش هفتهها تحت شکنجه قرار گرفت. سرانجام در روز عید غدیر خم در آبان ۱۳۵۷ پس از چهارسال از زندان آزاد شد. رجایی بلافاصله با تأسیس انجمن اسلامی معلمان به مبارزه علیه دودمان پهلوی پرداخت. عضو «کمیته استقبال» شد و در کنار دیگر انقلابیون مهیای ورود خمینی شد.
همسر رجایی
همسر رجایی (عاتقه صدیقی) نیز در فعالیتها سیاسی او همراه بود و برنامهریزی و زمانبندی این اقدامات با او بود.
لطفالله میثمی
لطفالله میثمی از دوستان رجایی در جایی گفته است: «آقای رجایی در دوران نخست وزیری به منزل ما میآمد. [...] در اولین سخنرانی ریاست جمهوری نیز به نام من اشاره کرد و گفت این آقای میثمی که چشمهایش را در مبارزه از دست داده است دوست ماست و من به همراه او و مهندس توسلی با هم جلسات بحث و تحلیل داشتیم اما آن زمان روزنامهها این سخنان رجایی را منعکس نکردند. بعدها هم صداوسیما این سخنرانی را پخش نکرد.»
به گفته میثمی: "رجایی یک بار که به منزل ما میآمد ماشین را چند خیابان قبلتر در آبشار پارک میکند و به گونهای به منزل ما میآید تا مبادا محافظین خودش، او را ببینند. البته محافظین او را به طرز جالبی تعقیب کرده بودند و به منزل ما آمده و پلاک را هم یادداشت کرده بودند. آن موقع که رجایی میآمد ما تعدادی از بچهها را مأمور حفاظت از او میکردیم که در کوچه و بر روی بام نگهبانی میدادند. " (شهروند امروز - شهریور ماه ۱۳۸۷- شماره ۶۱)
پس از پیروزی انقلاب
نهضت آزادی ایران
رجایی در سال ۱۳۵۸ عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران بود که در جریان انشعاب پس از گروگانگیری سفارت آمریکا به همراه ۱۲ نفر دیگر از اعضای نهضت آزادی از این سازمان جدا شدند.
ورود به مجلس
پس از گذشت چند ماه از انقلاب، در کابینه مهدی بازرگان به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد. مسئولیتش بعد از استعفای بازرگان نیز با حکم سید روح الله خمینی ادامه یافت. در انتخابات دوره نخست مجلس شورای اسلامی در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ نام او در لیست فهرست ائتلاف بزرگ، لیست مشترک جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی قرار داشت. او با کسب یک میلیون و دویست و نه هزار و دوازده رأی به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس اول راه یافت.
پوستر تبلیغاتی رجایی در انتخابات ریاست جمهوری
نخستوزیری
نخستوزیر رجایی در حالی که خبرنگاران در گرد اویند، وارد دفتر خود میشود.
مجلس شورای اسلامی که بیشتر آن را اعضای حزب جمهوری اسلامی تشکیل میدادند، اولین شخصی که ابوالحسن بنیصدر برای نخست وزیری انتخاب کرده بود را نپذیرفت. در ۲۹ تیر ۱۳۵۹ طی یک سخنرانی، سید روحالله خمینی اعلام کرد که: «این اشخاصی که انقلابی نیستند باید در راس وزارتخانهها نباشند و آقای بنی صدر باید امثال اینها را معرفی به مجلس نکند و اگر کرد، مجلس رد بکند و هیچ اعتنایی نکند.»
این کشمکش حدود یک ماه ادامه یافت و مجلس، بار دیگر کاندیداهای بنی صدر شامل حسن حبیبی، محمدعلی رجایی، علیاصغر غروی، موسی کلانتری و حتی سید مصطفی میرسلیم از اعضای حزب جمهوری اسلامی را برای احراز پست نخستوزیری نپذیرفت. بنی صدر که از عدم اقبال مجلس به این گزینهها آگاه بود، در اول مرداد از «سید احمد خمینی» به عنوان گزینه نخستوزیری نام برد که این موضوع با مخالفت سید روحالله خمینی مواجه شد. پس از آن، کمیتهای مشترک بین مجلس و دولت تشکیل شد و این هیئت ۳ نفر را به مجلس معرفی کرد. در جلسه غیر علنی هم با رایگیری، محمدعلی رجایی به عنوان نخستوزیر معرفی شد. در ۱۸ مرداد، رجایی با ۱۵۳ رای موافق، ۲۴ مخالف و ۱۹ ممتنع نخست وزیر شد. حزب جمهوری اسلامی، رجایی را با حمایت سید محمد بهشتی معرفی نمود و بر آن پافشاری کرد.
تنش با بنیصدر
سرانجام در مرداد ۱۳۵۹ و دو ماه پس از انتخابات مجلس، بنیصدر از سر اجبار، رجایی را که مورد تأیید او نبود به سمت نخست وزیری دولت خویش انتخاب کرد. اما بنیصدر با سه نفر که توسط رجایی برای کابینه نامزد شده بودند شامل میرحسین موسوی به عنوان وزیر امور خارجه به دلیل «خودسر» بودن، محسن نوربخش به عنوان وزیر اقتصاد و بهزاد نبوی به عنوان وزیر امور اجرایی به دلیل چپگرایی و عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودن که امروزه جناح اصلاحطلبان جمهوری اسلامی ایران را هدایت میکند مخالفت کرد. پس از مذاکرههای بسیار، نهایتاً بهزاد نبوی توسط بنیصدر پذیرفته شد و محسن نوربخش به عنوان قائم مقام وزیر اقتصاد منصوب شد. با عدم پذیرش نامزدهای منتخب رجایی برای کابینه دولت توسط بنیصدر، روابط این دو به تیرگی گرایید. در این باره بنیصدر نامهای به سید روحالله خمینی نوشت و کابینه دوباره معرفی شده رجایی را شامل افرادی که صلاحیت ندارند معرفی کرد که شامل کسانی میشد که گزارش دروغ دربارهٔ اطرافیان بنیصدر به سید روحالله خمینی داده بودند. سید روحالله خمینی پاسخ داد که: «اینجانب دخالتی در امور نمیکنم، موازین همان بود که کراراً گفتهام و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدیر و مدبر و فعال انتخاب نمایند.» دولت بنیصدر اما عمر چندانی نداشت، از ۲۰ خرداد ۱۳۶۰ فرایند بررسی کفایت سیاسی رئیسجمهور در غیاب وی آغاز شد و تا ۳۱ خرداد همان سال به طول انجامید. در این روز مجلس شورای اسلامی با اکثریت ۱۷۷ نفر در مقابل ۱۲ رای ممتنع و یک رای مخالف رأی بر عدم کفایت بنیصدر داد. حکم مجلس یک روز بعد به امضای سید روحالله خمینی که از همراهی بنیصدر با سازمان مجاهدین خلق ایران برآشفته بود، رسید. در شهریور ۱۳۵۹ رجایی در حالی که سمت نخستوزیری را در اختیار داشت، از طرف سید روحالله خمینی به سرپرستی بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی نیز منصوب شد.
ابولحسن بنیصدر و محمدعلی رجایی
ریاست جمهوری
![]()
اعتبارنامه ریاست جمهوری محمدعلی رجایی
پس از عزل بنی صدر، دومین انتخابات ریاست جمهوری، در ۲ مرداد ۱۳۶۰ برگزار شد و رجایی در رقابت با سید علیاکبر پرورش، عباس شیبانی و حبیبالله عسگراولادی مسلمان موفق شد با کسب ۱۲ میلیون و ۷۷۰ هزار و ۵۰ رای (۹۰٪) از مجموع ۱۴ میلیون و ۵۷۳ هزار و ۸۰۳ رای دریافتی، رئیسجمهور ایران شود. میزان مشارکت در این دوره ۶۴٫۲ درصد بود. و ۱۱ مرداد ۱۳۶۰ مراسم تنفیذ او توسط سید روحالله خمینی برگزار شد.
ترور
تیتراژ روزنامه اطلاعات در ۹ شهریور ۱۳۶۰
رجایی در ساعت ۱۴:۳۰ روز ۸ شهریور ۱۳۶۰ از اتاق کارش خارج شد و به محل جلسه فوقالعاده دولت رفت. در ساعت ۱۵:۰۰ صدای انفجار مهیبی از ساختمان نخستوزیری برخاست. در این حمله، او و محمدجواد باهنر، نخستوزیر وقت جان باختند. در این هنگام کمتر از یک ماه از ریاستجمهوری او میگذشت. این ترور نیز همانند بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری اسلامی توسط سازمان مجاهدین خلق ایران انجام شد. سیگارچی یکی از نویسندگان بخش فارسی صدای آمریکا میگوید مقامهای حکومت ایران این ترور را به گروههای ناراضی چون مجاهدین خلق نسبت دادند اما گروههای اسلامی چپ و راست، هنوز هم یکدیگر را به دست داشتن در این ترورها متهم میکنند.
پس از درگذشت رجایی و باهنر، شورای موقت ریاستجمهوری متشکل از اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس شورای ملی و سید عبدالکریم موسوی اردبیلی رئیس دیوان عالی کشور تشکیل شد و به پیشنهاد این شورا و تصویب مجلس، در ۱۱ شهریور محمدرضا مهدوی کنی به نخستوزیری رسید. تا اینکه با برگزاری انتخابات دوباره در مهر ۱۳۶۰ (انتخابات ریاست جمهوری دوره سوم) سید علی خامنهای به ریاست جمهوری برگزیده شد.
خانه محمدعلی رجایی واقع در تهران، خیابان ایران (خیابان عین الدوله سابق) تبدیل به موزه شده و برای بازدید عموم آزاد است.